گل را به طرف پدر دراز كرده بود.
_ بابا جون بگير!
_پدر به فرزندش نگاه مي كرد و گريه مي كرد .تعجب كرده بودم. نمي دانستم چرا گل
را نمي گيرد.
…….
پرستار ملحفه را كنار زد . دو دست و دو پاي پدر قطع شده بود.كودك هنوز دسته گل
را به سمت پدر گرفته بود!
نظرات شما عزیزان: